خراســـــان شناخت
ایرانی‌ام و ایرانی می‌مانم 
نويسنده

   

   کاخک یکی از مناطق زیبا و ییلاقی شهرستان گناباد است که در فاصله 22 کیلومتری جنوب آنجا قرار دارد. پس از مسافتی در حدود یک ربع، ساعت 16بعدازظهر به کاخک رسیدیم و با راهنمایی جناب آقای مهندس باقری به سمت آبشار مرتفع آن راه افتادیم...


پس از کمی پیاده‌روی سخت و جانانه در سربالایی به آبشار رسیدیم...

در کنار این آبشار زیبا و دیدنی، مجموعه‌ای تفریحی وجود دارد که شامل پارک، تخت‌ برای پذیرایی از مسافران و بازدیدکنندگان و شهربازی جهت کودکان است... 


یک آسیاب آبی در آنجا هست که ساخت آن به روزگار قاجار بازمی‌گردد و جالب این‌که نحوه ساخت و مصالحی که در بنا به‌کار رفته باعث درامان ماندن آن از خرابی زلزله‌ بالای هفت ریشتری سال 1347 شده است!

در قسمت پایین این مجموعه هم تنه درختی در حفاظی نگهداری می‌شود که 1400سال قدمت دارد امّا به دلیل پوکی قسمت داخلی، آن‌را قطع کرده‌اند...

پس از بازدید این مجموعه تفریحی - تاریخی هنگام مغرب به سمت امامزاده سلطان محمّد عابد برادر امام رضا(ع) رفتیم. بنا بر اقوال گوناگون در اواخر روزگار سلجوقی، بنایی به همت امیر عبدالله تونی بر مزار وی ساخته شد، اما ساختمان کنونی مزار، متعلق به روزگار شاه تهماسب صفوی است. تالاری وسیع در میان بنا و در طرفین و گنبدی زیبا به انضمام کاشی کاری زیباتری دارد که مزیّن به قلم علیرضا عباسی بر فراز چهار طاقی مقبره قرار گرفته است. این امامزاده از خشم زمین در سال 1347 آسیب دید که به گفته شاهدان عینی در حد ترک خوردن بوده نه ویرانی کامل و در سال‌های اخیر ترمیم گردید...

پس از اقامه نماز و گشت کوتاهی در مرکز خرید آنجا در ساعت 18بعدازظهر به سمت گناباد و سپس مشهد راهی شدیم و در مسیر بازگشت همچون سفر سرخس، این‌بار درباب گناباد، پرسشی از دانشجویان مطرح شد که یکی از آنها موفق به پاسخ درست گردید و انشاءالله پاداش کوچکی تقدیمش خواهد شد.

حدود ساعت 10شب، مشهد مقدس،

مانند همیشه پاییزش، با شب‌های سرد...

با تشکّـــر از تمامی همراهان و یاری دهندگان ما در این سفر

و با امیـــــد به این‌که در سفرها و گزارش‌های بعدی در خدمت باشم

به قول سهراب سپهری:

« به رمز زیبایی‌ها که سفر می‌کنی؛ نیمه راه سرشاری خود را تاب نمی‌آوری؛ بازمی‌گردی تا از دیده‌های راه بگویی: و هنر پیدا می‌شود....»

 

.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

بی‌شک؛ سفری خواهم داشت که به اندازه عمر خستگی از تن کوفته من باز کند.... پیش از آن امّا؛ باید گله‌های نهانی از مردمم باز کنم... گمان رفتن دارم... نه به دیاری دگر بل به بام ملکوت تا که شاید پس از آن دل بشری از قِبَلم، تار نگردد... آری، نیـــک می‌دانم؛ سفـــــــــری خواهم داشت... و من آماده راه...
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 84
بازدید کل : 3423
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 281
تعداد آنلاین : 1

کد متحرک کردن عنوان وب

ابزار متحرك


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد